بی عینک
خارج از گود
فارس نیوز :
آیت الله استادی به اهمیت کیفیت در سریالهای صدا و سیما اشاره کرد و اظهار داشت: نباید مسئولان صدا و سیما به تعداد سریالهای خود افتخار کنند، بلکه باید به موضوع کیفیت سریالها نیز توجه داشته باشند.
امام جمعه موقت قم با اشاره به روابط میان زن و مرد در سریالها گفت: نباید این ارتباطها به گونهای باشد که از حالت شرعی خارج شود، بلکه باید در ساخت سریالها کیفت را مدنظر قرار داد.
وی با انتقاد به پخش برنامههای رادیو پیام گفت: متاسفانه ما شاهد هستیم که روزانه ساعت های بسیار زیادی از این رادیو موسیقی پخش میشود. پخش مداوم موسیقی از رادیو مغایر با منویات نظام است.
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8702200539
در حال ورود به گود
بی عینک : مسئله اینست که تعریف آقایون به اصطلاح هنرمند ! با تعریف اسلام از کیفیت متباین است . من زیاد با اینها بحث کرده ام .
آنها نفس محور هستند و اسلام خدا محور و همانطور که میدانید نفس دقیقا در ضدیت با خداست .
آنها هر آنچه را نفس بگوید کیفیت دارد قبول دارند نه آنچه را خدا بگوید .
مکرر به عرضتان رسید که تنها راه حل اینست که بندگان خدا را هنرمند کنیم و الا هنرمندان ( منظور هنرمند نماست ) عمرا بنده خدا نمی شوند .
هنرمند هنگام خلق اثر درونش تجلی میکند و اثر پدید می آید و اگر درونش را تهذیب و پاکسازی نکرده باشد کثافات روحی اش از قبیل پوچ انگاری و شهوت رانی و زن پرستی و جاه طلبی و به رخ کشیدن و غضب نفسانی و دیگر رذائل در تار و پود اثر هنری اش تنیده خواهد شد و اگر صدها فیلتر و سانسور هم قصد سالم سازی این اثر را داشته باشند موفق نخواهند شد چون همچون خونی در رگهای اثر هنری جریان دارد .
اما اگر یک فردی که اهل سیر و سلوک و مراقبه از نفس است هنرمند بار بیاید آنگاه میشود یکی مثل حافظ یا ملا محسن فیض کاشانی که سالها به فقه و اصول و تفسیر و روایت و تهذیب نفس پرداخته اند و سالها قبل از اینکه دست به خلق اثر هنری بزنند موفق شده اند اسب چموش نفس را رام کنند و حتی آن را بکشند . در این صورت از درونیاتشان ( اعم از فطرت و نفس اماره )فقط فطرت است که هنر نمایی میکند نه نفس اماره .
اهل مطالعه میتوانند جهت تعمق بیشتر به کتاب « سیر و سلوک سینمایی » نوشته استاد محمد مددپور مراجعه نمایند .
داخل گود
ایکنا نیوز :
حجتالاسلاموالمسلمین «هادی صادقی» رئیس دانشکده صدا و سیمای استان قم کمبود نیروی انسانی متخصص و نبود دانش رسانهای مکفی در تولیدات مذهبی را از عوامل اصلی ضعف در ارتباطات دینی در سازمان صدا و سیما عنوان کرد و گفت: متأسفانه به دلیل کمبود نیروی انسانی متخصص در حوزه هنر دینی مجبور هستیم از نیروهای موجود در صدا و سیما استفاده کنیم از اینرو در انتقال مفاهیم دینی دچار ضعف هنری هستیم.
وی همچنین تصریح کرد: در حال حاضر دانش، شیوهها و ابزارهای ارتباطی که ما در تولیدات رسانهای خود از آن استفاده میکنیم برگرفته از دانش و شیوههای غربی است از اینرو نمیتوان از دانش و شیوه غربی انتظار داشت که معنویت و اخلاق را به خوبی به مخاطبان القا کند.
http://www.iqna.ir/fa/news_detail.php?ProdID=246472
توسعه حوزه های علمیه تنها راه مقابله با سکولار شدن علوم است | |
به گزارش خبرگزاری شبستان، آیت الله سیداحمد علم الهدی، امام جمعه مشهد و رییس هیئت موسس حوزه علمیه فاطمة الزهرا (س) در مراسم افتتاحیه ساختمان جدید این حوزه با اشاره به آیاتی از سوره قصص به تشریح ماجرای ظهور قارون در میان قوم بنی اسراییل و محورهای فکری او پرداخت. |
منبع : http://www.shabestan.ir/newsdetail.asp?newsid=87022109311049&code=
خوب حالا کی بود میگفت این حادثه ، انفجار بوده و احتمال اینکه بمب گذاری باشد وجود ندارد .
عزیزم بالاخره حقیقت روشن شد و روسیاهیش برای شما موند .
آخه چرا بیخود و بیجهت خودتو خراب میکنی ؟
میتونستی مثل بقیه خلق الله اظهار بی اطلاعی کنی و اظهار نظر را موکول کنی به بعد از کشف حقیقت .
اما تو این کارو نکردی .
حالا بچش طعم سرافکندگی را .
هر چی انجوی نژاد بیچاره میگفت بابا این یه بمب گذاری بوده همه عالم و آدم جمع شده بودند میگفتند : نععع حتی ما قبل از انجام تحقیقات هم با ضرث قاطع حکم میکنیم که کار ، کار مواد منفجره موجود در یادمان شهداست !
یکی نبود بهشون بگه اگه واقعا اینطوره پس چرا مسئول یادمان را محاکمه نمیکنید و دیه دوازده پرنده عاشق را ازش نمیگیرید؟ ! ؟
واقعا که برخورد کودکانه ای با این قضیه شد .
خوب بالاخره خورشید از پشت ابرها کنار رفت و قضیه لو رفت .
بشنوید اظهارات مسئولان را در این زمینه :
| |||
به گزارش خبرنگاران فارس، وزیر اطلاعات گفت: با تلاش سربازان گمنام امام زمان (عج) و مأموران نیروی انتظامی، عامل اصلی انفجار در حسینیه سیدالشهدای کانون رهپویان وصال شیراز در یکی از شهرهای شمالی کشور دستگیر شد.
|
مطهری و گروه خون ما |
بخشی از بیانات آیتالله جوادیآملی در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت استادمطهری(ره)؛ فروردین 1387
اختصاصی کتابنیوز/ info@ketabnews.com ... یادم هست وقتی رسانههای گروهی خبر شهادت ایشان را رساندند، و عکس شریف ایشان را تلویزیون نشان میداد، من فقط کارم این بود که آن عکس را میبوسیدم و گریه میکردم... حدود سال 32 بود که ایشان از قم به تهران مهاجرت کردند. مدرسه مروی آن روز بهترین مدرسه تهران بود _ الآن هم همین طور است _ و چهار تا حجره رو به قبله داشت که ما در یکی از آن چهار تا حجره رو به قبله مینشستیم. در کنار حجره ما حجره مرحوم آقای قاضی بود که او تالی مدرس مدرسهی مروی بود و شرح منظومه و اینها تدریس میکرد. بعد از رحلت ایشان، مرحوم شهید مطهری آمدند در همان حجره مستقر شدند. ایشان هم همین علوم عقلی را تدریس میکردند، منتها روزها. و چون حجرهی ما با جائی که ایشان تشریف میآوردند برای تدریس، فاصله بسیار کم بود؛ غالب روزها که تشریف میآوردند، خدمتشان میرسیدیم و محضر ایشان برای همهی ما شیوا و شیرین بود... این بزرگوار چون آثار فراوانی در سطوح گوناگون دارد، خون پر برکتشان هم برای سطوح گوناگون نافع است. دو مطلب باید مورد عنایت قرار بگیرد؛ یکی مربوط به اصل شهادت و خون شهید است، یکی هم مربوط به شخص ایشان. اصل جریان خون شهید، این سخن برای 8-7 قرن قبل است که قبل از جناب مولوی، آن عارف بزرگوار گفته است، بعد جناب مولوی گفته است: صد هزاران طفل سر بُبریده شد تا کلیم الله موسی زنده شد. این سخن مال مولای روم نیست، قبل از او هم ابن عربی گفته است، بعدها دیگر رواج پیدا کرد؛ آن بزرگوار میگوید: موسای کلیم دفعتاً به بار نیآمده! این یُذَبِّحُونَ اَبناءَ هُمْ (1) موسای کلیم را احیاء کرده است. خدای سبحان بر اساس عدل محض عالم را اداره می کند. خون هیچ بیگناهی به زمین نمیریزد. و این که در جریان سیّد الشهداء (سلام الله علیه) هست که خون گلوی علی اصغر را به آسمان ریخت _ حالا شاید یک سمبلی باشد _ ولی بر اساس إلِیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَیّب(2) بالا رفته است. وگرنه خون چه به زمین بیاید و چه به آسمان برود، آسمانی است. آسمان رفتن نه یعنی بالا رفت و پائین نیآمد! این خون پائین بیا نیست. إلِیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیب. بعد از سخن ابن عربی، بعدها مولوی و امثال مولوی این را بازگو کردند که صد هزاران طفل … تا بعداً کم کم کلیمُ الله زائیده شد. این "اصل خون شهید" است. اما خصیصهی شهید مطهری رضوان الله تعالی علیه این است که: عَلَّمَهُ شَدیدُ القُوی(3). او معلّمانی داشت که واقعاً شَدیدُ القُوی بودند. از یک سو امام راحل (رض) بود که او در حدّ خود واقعاً در این عصر شَدیدُ القُوی بود، یکی هم علامهی طباطبائی بود که او هم شَدیدُ القُوی بود. قوای علمی و عملی اینها در کمال شدت فعل بود. مرحوم علامهی طباطبائی (رض) معتقد بود که وقتی کسی حرف معقولی دارد و مقبولیت اجتماعی دارد، باید در دو سطح یا سه سطح حرف بزند. بعضی از این بزرگان ما؛ چه در فقه، چه در فلسفه و... اینها یک سطحیاند. یعنی مثلاً حکیم سبزواری، حکیم آقا علی نوری، بالاتر از آنها مرحوم صدر المتألّهین، اینها یک قلمهاند، فقط برای خواص چیز مینویسند. اما مرحوم علامهی طباطبائی (رض) اینچنین نبود. هم المیزان مینوشت، هم تعلیقات اسفار و مانند آن مینوشت، هم آموزش دین بچههای مدرسه، یعنی اینهائی که کلاس سوم و چهارماند؛ این کار آسانی نیست. آدم بتواند مطالب عقلی عمیق را رقیق کند تا بچهها بفهمند خیلی سخت است. هم کار، کار سختی است، هم تنزل دادن از آن مستصعب و سختتر، مشکل است. شهید مطهری (رض) هم شاگرد این عَلَّمَهُ شَدیدُ القُوی بود. یاد گرفت چگونه قلم بزند. هم آن مطالب عمیق را نوشت، هم کتاب رقیق داستان راستان! کسی نیست که داستان راستان را بخواند و نفهمد. برای همه قابل فهم است. این دو سطح یا سه سطح سخن گفتن و یا نوشتن از همان جا _ علامه طباطبایی_ گرفته شده است. مطلب دیگر اینکه بر اساس آن مطلب قبلی که خون شهید در رگهای جامعه القاء میشود، شهید کار خودش را کرده است. مثل اینها که به سازمان انتقال خون، خون دادند. منتها جامعه ما باید بفهمد مضاف بر آن، ستاد بزرگداشت باید به جامعه بفهماند که این گروه عقل را پیدا کند تا بخواند، هماهنگ بشود با گروه خون آن شهید. بدانید که یک ملت غیرعاقل با گروه خونش هماهنگ نیست. یک کسی اهل استدلال نیست، اهل عقل نیست، عقل گرا نیست، وارسته نیست، پرهیزگار نیست، این با این خون هم گروه نیست. این سازمان انتقال خون به همه میفهماند که این خونی که الآن اینجا هست، گروه «ب» است، «آ» است، یا فلان است و... خون شهید مطهری یک گروه عقلگرائیِ دینباورِ دینپژوهِ دینشناسِ دیندار میخواهد. آنهائی که قبول کردهاند، میتوانند از آن استفاده کنند، وگرنه بهرهای نمیبرند. کار ستاد و رسالت ستاد این است. بزرگداشت کار آسانی است، اما بزرگ کردن کار هر کسی نیست. جامعه را بزرگ کردن، خون را معرفی کردن، گروه خون را شناسائی کردن، خون را تزریق کردن، فهم به جامعه دادن، این کار آسانی نیست. اگر جامعه نفهمد، فوراً با چهار تا شبهه میشود جامعه را زیر و رو کرد. اینطور نیست که حالا شبهه نتواند جامعه را زیر و رو بکند! بسیاری از موارد است که فوراً جامعه را بر میگرداند. اما وقتی جامعه عاقل شد، آدم کاملاً مطمئن است که بر نمیگردد. سرمایههای سنگینی برای این انقلاب سرمایه گذاری شده؛ این بزرگوار هم در ردیف این سرمایههای وزین است. بنابراین نشر معارف ایشان، نشر مآثر ایشان، در حقیقت شناختن و شناسائی گروه خون عقلی است. یک انسان عاقلِ عامل میتواند از این خون بهره برداری کند، چه بسا این خون تمام شدنی هم نیست. مطلب دیگر اینکه در غالب اعلامیههای فوت و در سخنرانیها در گرامیداشت خیلی از عالمان دین نوشته میشود: اَلعُلَماءُ باقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهر(4). اما این لقب همچنین گسیخته و گزاف و ارزان نیست. وجود مبارک حضرت امیر یک وقتی فرمود: اَلعُلَماءُ باقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهر که قبلاً علماء را در خطبه شقشقیه معرفی کرد: لُولا مَا اَخَذَ اللهُ عَلَی العُلَماءِ اَنْ لا یُقارُّوا عَلی کِظَّهِ ظالِمْ وَ لا سَغَبِ مَظلُومْ (5). این عالمانی که تعهد سپردهاند و جلوی ظلم را میگیرند؛ با قلمشان، بیانشان، هم جلوی ظلم سیاسی را میگیرند، هم جلوی ظلم اجتماعی و هم جلوی ظلم اقتصادی را میگیرند که این بزرگوار در هر سه بخش کار کرده است. چنین عالمی در پایان نهج البلاغه میشود اَلعُلَماءُ باقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهر... و گرنه آن جمله که تزیین اعلامیه فوت است و کمتر اعلامیهای را میبینید که برای عالمان دین باشد و این لقب در آن درج نشده نباشد. شهید مطهری هم در برابر ظلم سیاسی مبارزه کرده، زندان رفته؛ هم در برابر ظلم اجتماعی مبارزه کرده، هم در برابر ظلم فرهنگی مبارزه کرده، هم در برابر ظلم اقتصادی. ظلم اقتصادی مبارزهاش به این نیست که یکی را بگیر، یکی را ببند! طرح اقتصادی دادن، جلوی ظلم اقتصادی را گرفتن است. حرف عالمانه زدن، هم اخلاق اقتصادی را گسترش دادن، هم راه حل نشان دادن، که مثلا شما با این سرمایه و با این راه حل علمی میتوانید جلوی کِظّة ظالم و سَغب مظلوم را بگیرید؛ مبارزه با ظلم اقتصادی است. اینگونه از علماء که تعهد الهی را عمل کردهاند، در پایان نهج البلاغه مشمول آن بزرگداشت حضرت امیر (سلام الله علیه) اند که اَلعُلَماءُ باقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهر. و گرنه کسی که در این جناحها هیچ تلاش و کوشش نکند، فقط درس بخواند؛ خوب این هم همراه کتابش دفن میشود! الآن خیلیها کتاب نوشتهاند و رفتهاند؛ باید انسان نبش قبر بکند، چهار تا کتاب را بگردد، چند تا مطلب پیدا بکند. بنابراین لُولا مَا اَخَذَ اللهُ عَلَی العُلَماءِ اَنْ لا یُقارُّوا عَلی کِظَّهِ ظالِمْ وَ لا سَغَبِ مَظلُومْ؛ این علماء میشوند اَلعُلَماءُ باقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهر که از مصادیق روشن و شفاف این دو تعبیر، شهید بزرگوارمان، شهید مطهری (رض) است. ....................................... (1) بقره / 49 و ابراهیم / 6 (2) فاطر / 10 (3) نجم / 5 (4) نهج البلاغه / کلمات قصار / 147 (5) نهج البلاغه / خطبه 2 |
????/??/?? http://www.ketabnews.com/detail-7418-fa-1.html
|
این اراده کمال تبریزی مبنی بر تقدس زدایی از شخصیت ها و اصناف معتبر و بزرگوار جامعه کم کم دارد به یک معضل اساسی تبدیل میشود و احتمالا اگر جلوی این به اصطلاح هنرمند ! گرفته نشود دیگر هیچ صنف یا شخصیت معتبری نمی ماند مگر اینکه به نوعی در آثار هنری ! ایشان ، اعتبار خود را از دست داده و اینقدر پایین آورده میشود که حتی اراذل و اوباش هم با شخصیت های فیلمش همذات پنداری کرده و با خود میگویند : "بابا اینم که مث خودمونه " . و این واقعا خطرناک است زیرا یک نوع سیاه نمایی میشود و دیگر برای من جوان ، قهرمانی باقی نمی ماند که بخواهم آن را تحسین کنم . و از آنجایی که جوان فطرتا نیاز دارد به قهرمان پروری لذا روی می آورد به قهرمانان جعلی و پوشالی فرهنگ غرب ( مانند کریستیانو رونالدو و مایکل جکسون و آنجلینا جولی و و براد پیت و سایر مانکن های غربی ) و نهایتا می شود آنچه هم اینک بعضی از عزیزانمان شده اند .
اگر همان موقع که آقای کمال تبریزی داشت ذهنیت ما را به بهانه واقیت گرایی یا آشنایی زدایی ( که یکی از بحث های داغ سینماست )در مورد شهدای از جان گذشته مان عوض میکرد ، جلویش را گرفته بودند دیگر نه کار به فیلم مارمولک میرسید و نه به سریال شهریار .
ببینید در فیلم دو قانون اساسی وجود دارد :
اول اینکه در فیلم همه چیز مطلق است . یعنی اگر یک روحانی در فیلم مارمولک نشان میدهد که دزد است من بیننده این برداشت را میکنم که به طور مطلق همه آخوندها دزد هستند هرچند که اصلا نیت کارگردان هم این نباشد که بخواهد بگوید همه آخوندها دزدند و هنگام اکران همه جا دنبال دنبال فیلمش راه بیفتد و سعی کند به تماشاگر بفهماند که من به طور نسبی روحانیت را سنجیدم . با همه این اوصاف من بیننده با ضمیر ناخودآگاهم برداشت مطلق کرده ام و حتی خودم هم اختیاری در این زمینه ندارم که بیایم خود را قانع کنم که حالا بیا و برداشت نسبی کن .
دوم اینکه در فیلم هیچ چیز تصادفی نیست بلکه فیلم دنیایی است که مخلوق کارگردان است و فقط کارگردان است که همه اکساسوار صحنه و دیالوگها و حرکات و عکس العملها را بر اساس روند کلی داستان در کادر تصویر می گنجاند . لذا هیچ چیز در فیلم تصادفی نیست .
بر اساس این دو قانون مخاطب با دیدن مارمولک برداشت میکند که همه آخوندها دزد هستند و با دیدن سریال شهریار برداشت میکند که شهریار یک آدم بوالهوس بوده است .
که هر دو به دور از واقعیت است .
در همین زمینه دختر شهریار انتقاد شدید اللحنی به آقای تبریزی دارد که در صورت تمایل میتوانید آن را در اینجا ببینید :
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8702150440
مطهری با جانی آتش گرفته و سینهای سوخته...
گفتاری خواندنی از استاد رحیم پور ازغدی:
مطهری، شهید «معرفت» خود شد. متجدد نبود. زیرا اسلام را از بن، «همیشه جدید» می دانست. اسلام احتیاج به تجدید ندارد، کافی است صادقانه و عالمانه معرفی شود. چه، پویایی در ذات آن است، بی آنکه در اسلام، تعبیه کنیم تا اسلام را دینامیک کند! با اپیکورهای عالم سیاست که دین را شر عمده زندگی آدم می دانند، بی تعارف سخن گفت. شأن او، شأن چهره سازی برای اسلام نبود، چهره گشایی می کرد و بس.
در آثار عقلی او، حتی اگر وجه جدلی یا خطایی به کار رفته باشد، در شعاع واقع گویی و حق طلبی است و نه حسب غلبه و برتری جویی.
هرجا از فوائد دین گفته است، از «ابزار نگاری»، «کارکردگرایی» و «پراگماتیزم» بر حذر بوده و آن فواید را به حق و حقیقت «دین» ارائه داده و هرگز «فواید دین» را با گوهر و غرض دین، اشتباه نکرده است. نه عرفان را به مالیخولیازدگان و عشرت طلبان «عالم معنی!» وانهاد و نه فقه را به جامدان و حنابله فقاهت تفویض نمود. از «اسلام ذوالجناحین» (ترکیب فقه اصولگرا و اجتهادی با عرفان نیالوده و و غیررهبانی) گفت و میان «جهاد روزه» و «نماز شب» خطبه عقد خواند. دینی فکر می کرد، دینی احساس می کرد، دینی رفتار می کرد و به «روز» بود. مطهری به راستی «فقیه» و به راستی «معاصر» بود و در میان معاصرانی که فقیه نبودند، یا فقیهانی که معاصر نبودند، آن گوهر شب چراغ، غنیمتی بود!
او مایه های وفاق به دیگران را مهم می انگاشت اما نه چندان مهم که به فراغ یا فراق از «دین» بیارزد. رفیق شدن با دیگران نیکوست، انباشتن جمع خویش از دیگران، خواستنی است، آری، اما نه به بهای رقیق شدن معارف دین و مثله شدن پیکر مستوی القامه آن! مطهری، روح دین را پاس می داشت. چه اگر آن روح از مؤمنین قهر و با جامعه دینی متارکه کند، جسم دنی، بر شانه ها سنگینی می کند تا بر خاک افتد و استحاله یابد. نیز جسم دین را عزیز می داشت، چه هرکس با انسان، که «روحی در جسمی» است، از «روح بی جسم» اسلام بگوید، مقدمه می چیند تا اسلام را در صومعه حبس کند.
مطهری میان «اسلام انتزاعی» و «اسلام اجتماعی» داوری کرد، بی آنکه گوهر دین (تقرب به خدا) را پامال جامعه کند. ابعاد اجتماعی «عبادت و عبودیت» را به ابعاد فردی یا مناسکی «عبادت» ضمیمه کرد. درعین حال، دست مخاطب خویش را همواره بر نبض دین که در «معرفت و محبت به خدا» می زند، نگاه می داشت. به تعبیر روایت، چاپلوسی برای خدا که به قوای عقلانی برتر و به لطافت روح و اندیشه و قدرت «تجرید» در مع رفت ومحبت، نیازمند است و از هرکس بر نمی آید و غیرت بر ماسوای «حق»، از آن چیزهاست که در کمتر متفکری به هم می رسد تا بتواند شب، اشک او را در آورد و روز، خون جگر او را. اما مطهری خضوع شب را با غیرت رو زدرآمیخته و بر «عقل» خود چنان سخت گرفت که در گفتگو با مارکسیستها و پوزیتیویستها و از آن مهم تر، با «خط التقاط» تار مویی را شقه کند و بنیان مغالطه را بر اندازد.
کسانی که اسلام را ذهنی، شخصی و عبادی محض تعریف می کردند و معتقد بودند که مار کسیسم، علم زندگی است یا لیبرالیزم آبستن مدیریت علمی است و در تحویل «اسلام در صحنه» به «اسلام در صومعه» می کوشیدند، چرا از مطهری حساب می بردند؟ چرا نگاه مطهری را که چون الماس، می برید مزاحم می یافتند؟ چرا دقت نظر مطهری، غیرت مطهری و هوشیاری و فضل مطهری را مایه عذاب می یافتند؟ چرا او باید از سر راه برداشته می شد؟ کمی فکر کنیم.
متن کامل گفتار : http://rajanews.com/News/?28012
مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی معتقد است که تهاجم فرهنگی بر ضد اسلام ناشی از تفکر هراس اسلام در غرب است و این جریان از قبل از انقلاب اسلامی شروع شده و ادامه دارد. |
به گزارش "راه فیروزه "،مجید شاه حسینی در همایش کاربردی سینمای ضد فتنه، افزود: نگاه تحقیر به مشرق زمین در آثار هالیوود از قبل انقلاب اسلامی مشهود بوده و این نگاه در حوزه کشورهای اسلامی تمرکز بیشتری داشته است به نحوی که فضای این کشورها را بدوی و عقب مانده نشان داده اند.مدیر عامل بنیاد سینمایی فارابی یادآورشد: این نگاه هالیوود به تدریج ایدئولوژیک تر شده و نحوه زندگی مردمان مشرق زمین در نظر مغرب زمین متفاوت جلوه داده شده و مسلمانان در هالیوود به دیگری تبدیل میشود. وی با اشاره به فیلم السید از آثار سالیان دور هالیوود، افزود: در این اثر تصویری کاملا معکوس از اعراب مسلمان نشان داده میشود که همه اینها نوعی عرب ستیزی و اسلام ستیزی در آن زمان به شمار میرود و امروز این رویه در آثار هالیوود به ایران ستیزی و اسلام ستیزی بدل شده است . شاه حسینی یادآورشد:هجمه فرهنگی غرب امروزه کم کم متوجه شعائر اسلامی شده است و پس از انقلاب اسلامی بسیاری از آثارشان هیولا محور شده که بازتاب همان هراس غرب از اسلام است . مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی تصریح کرد: تولیدات هالیوود از سال دوهزار نگاه آخرالزمانی به خود گرفته که به نوعی جدال غرب با اسلام است،بازسازی فیلمهای قدیمی تاریخی و ارایه قرائت جدیدی از جنگهای صلیبی نشانگر وجود چنین موجی است . وی گفت : تعمیم این نگاه در آثار هالیوود خواسته یا ناخواسته دارای پیام و برگرفته از یک مدیریت پنهان و هدایت شده است. نصرت الله تابش سردبیر ماهنامه تخصصی فیلم نگار نیز گفت : ریشه ساخت آثار ضد اسلامی در غرب را باید در ادبیات آن جستجو کرد. وی توضیح داد: در حوزه رمان و ادبیات غرب، تقریبا هیچ اثر مهم یافت نمی شود که در آن به دلیل سیطره اسلام ستیزی چیزی بر علیعه اعتقادات ما نداشته باشد. سردبیر ماهنامه تخصصی فیلم نگار با اشاره به فیلم بیارزش و ضد اسلامی فتنه افزود: در این فیلم با معادلسازی از چند آیه قرآنی به تحریف حقایق و ارتباط دادن به حوادث ناگوار در جهان به مقوله مقدس جهاد در اسلام پرداختند. تابش گفت :ایجاد شبهه ریشه فتنه است و فتنه زمینه ساز درگیری است و انها با طرح این موضوع در آثارشان قصد درگیر کردن و ایجاد گسست اجتماعی در جوامع مختلف را دارند. وی تصریح کرد: ما قبل از اینکه از تهاجم غرب به مقدسات و هویت ایرانی ضربه بخوریم از خود ضربه میخوریم ، غفلت و ناهماهنگی در انجام فعالیت های فرهنگی همواره ما را در معرض امور انجام شده و در موضع دفاعی قرار داده است . این روزنامه نگار تصریح کرد: در سینمای غرب بر علیه اسلام و حتی مسیحیت فیلم ساخته شده اما هیچ گاه اثری بر علیه یهودیت ساخته نشده و این نشانگر وجود صهیونیزم در جریان ضد دینی هالیوود است .این جریان ضدینی خواهان درگیر شدن مسیحیت با اسلام است. تابش همچنین با اشاره به تولید فیلمهای ایرانی با مضمون انبیا الهی، افزود: به اندازه کافی در آثارمان به انبیاه الهی از جمله بنی اسرائیل پرداخته شده است حال زمان آن رسیده که به اسلام بپردازیم .
|