بی عینک
در حوزه علمیه ای که بنده درس میخوانم مدام از مسئولین نظام بدگویی میشود و عملکردهای ناصحیح برخی مسئولین را مورد شدید ترین انتقادات خود قرار میدهند و وقتی که به آنها میگویم که شما که دیندارید و موازین شرعی را بلدید چرا جای آنها را نمیگیرید پاسخ میدهند ما اصلا این نظام را قبول نداریم چون از سوی معصوم نیست و ما فقط نوکر اهل بیت هستیم و فقط حکومت ایشان را قبول داریم .
اگر حال و حوصله بحث را داشته باشم میگویم خوب خود همان معصومی که میگویی من نوکرشم میفرمایند جامعه نیاز به حاکم دارد ولو اینکه فاسق باشد . پس نمیتوان بدون حاکم بود . از طرف دیگر خود حضرت ولی عصر علیه السلام میفرمایند اگرعالمی عالم بزمانش بود و صیانت کننده از نفسش بود و مطیع امر مولایش بود و مخالف هوای نفسش بود بر عموم مردم است که از او اطاعت کنند . ( توضیح : یا واجب یا لازم )
میگویند عوام را فرمودند ما که عوام نیستیم خواصیم .
بعد اگه دوباره حوصله شو داشته باشم میگم خوب با این تفاسیر آیا به این شخص هم دیگر میشود گفت حاکم ؟
به فرض که هر خواصی بیاید و نظر بدهد مگر میشود در یک مملکت چند تا حرف آخر داشته باشیم ؟
باز اون یه توجیهی میاره منم که دیگه اعصابم خورد شده و هزار تا نفرین به خودم فرستاده ام که چرا اصلا با این آدم نفهم وارد بحث شده ام از جلسه خارج میشوم . البته بعد از اجازه گرفتن .
دوباره دو روز بعد روز از نو روزی از نو .
واقعا احمق تر از اون خودمم . چون امید دارم این مستضعفان فکری یعنی طلبه ای که سالها از طرف مدیر مدرسه و اساتید مدرسه شستشوی مغزی داده شده و سکولار بار آمده ( یعنی دین را از سیاست جدا میداند )حرفم را بپذیره . هیهات
اینها فقط مدرسه و محرابی میخواهند تا روزها در آن بخزند و حجره یا اتاق گرم و نرمی که شبها در آن بیارمند .
جرات اینکه مثل حضرت روح الله نیم قرن خون دل بخورند یا مثل شهید آیت الله بهشتی آبروی خود را به پای نظام اسلامی بگذارند یا مثل آیت الله خامنه ای حفظه الله شبانه به مناطق محروم و بی سرپناهان سر بزنند یا مثل امام موسی صدر حفظه الله سالها در زندانهای کشور غریب شب و روز خود را گم کنند یا به هر نحوی به زحمت های طاقت فرسا دچار شوند را ندارند .
اینها اهل بازی از بیرون گود هستند اینها اهل کنار نشستن و تهمت نثار کردن اند .
اینها اسلامی را تجویز میکنند که خود نسخه اش را پیچیده باشند و ورژن های دیگر اسلام را به شدت ابطال میکنند .
اینها پیروان خواجه ربیع ترسو هستند که از شدت زهد شبها در قبر میخوابید ولی هنگامه برپایی صفین به حضرت علی گفت من نمیتوانم حق را از باطل تشخیص دهم لطفا مرا به دور دست ها بفرستید . او دروغ میگفت او از جان خود میترسید .
اینها بزدلهای آرامش طلب سکولار هستند.
اینها را فقط خدا میشناسد و عذابشان را فقط خدا میداند .
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
مطالب مرتبط : http://www.ansarnews.com/?usr=news/detail&nid=2950
بچه ها شعار عوض شد .
به جای شعار قدیمی انرژی هسته ای حق مسلم ماست که اشاره دارد به اتحاد ملی از اینک شعار را عوض کنید و بگویید :
انرژی هسته ای عامل وحدت ماست .
بالاخره یه عامل برای انسجام اسلامی پیدا شد . خدا رو شکر . خدا رو شکر .
احسنت به شیخ طنطاوی که تونست اونو کشف کنه .
..................................................
شیخ الازهر:
از فعالیتهای هسته ای ایران قاطعانه دفاع می کنیم
رسا، سرویس بینالملل ـ دکتر محمد سیدطنطاوی در همایش فارغالتحصیلان دانشگاه الازهر، فعالیتهای صلح آمیز هستهای ایران را سبب قدرتمند شدن جهان اسلام در برابر دشمنان عنوان کرد و گفت: از فعالیت صلح آمیز هسته ای ایران قاطعانه دفاع می کنیم
وی فراهم نمودن امکانات جهت مقابله با دشمن را از آموزههای صریح و اساسی اسلام عنوان کرد و گفت: خداوند متعال از مسلمانان خواسته است تا در برابر دشمنان نیرومند باشد و با توجه به اینکه انرژی هستهای سبب قدرتمند شدن کشورها میشود، پس از فعالیتهای صلح آمیز هستهای ایران که کشوری اسلامی است، قاطعانه حمایت میکنیم.
رییس دانشگاه الازهر، ترس و وحشت جوامع غربی از قدرتمند شدن اسلام را عامل اصلی مخالفت با فعالیتهای هستهای ایران توصیف کرد.
منبع : رسا نیوز
روحانیت - بهائیان (نیمه اول سال 1334) تالیف: کوهستانی نژاد، مسعود تاریخ انتشار: بهمن 1386 تعداد صفحات: 272 قیمت: 18000 ریال شابک: 6-261-419-964-978 قطع: رقعی نوبت چاپ: اول؛ زمستان 1386 شمارگان: 2000 | |
معرفی کتاب: مرجعیت تقلید شیعه در جامعهی اسلامی ایران به عنوان نایب امام معصوم غایب (ع)، جایگاه مهم و نقشی سرنوشتساز دارد و در بزنگاههای تاریخی خطیر به صیانت از کیان و هویت ایرانی پرداخته است. ویژگی منحصر مرجعیت شیعه استقلال از حکومتها میباشد و این ویژگی به اتکای مردم متدین، چنان قدرتی به مرجعیت داده است که در مواقع سرنوشتساز حافظ دین و ملت در مقابل تعرض قدرتهای خارجی و حکومتهای داخلی باشد. منبع : سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی |
این هم جواب آقای مغالطه شناس !!!! (یعنی دکتر علی مطهری ) فرزند استاد واقعی مغالطه شناس ( شهید مطهری رحمة الله علیه ) که پیرامون رد صلاحیت ها به قضاوت زود هنگام دست زدند و حسابی آبروی پدر خود را بردند .
http://bieynack.parsiblog.com/400065.htm
روزنامه کیهان دوشنبه 29 بهمن 1386 :
اگر 909 نفر را بسیج نمی کردیم تا ثبت نام کنند آیا این گونه می شد که موضوع رد صلاحیت ها موضوع روز شود و حتی آیت الله مکارم شیرازی نیز نسبت به آن انتقاد کنند؟
http://www.kayhannews.ir/861129/2.htm
در بحث تربیت اسلامی کودکان از سوی کارشناسان این حوزه انصافا کم کاری شده است و حداقل بنده بعد از کتاب « کودک » مرحوم فلسفی کتاب جدی دیگری در این زمینه سراغ ندارم . خوشبختانه جناب استاد ری شهری مسئول دانشکده حدیث طبق روال گذشته که رای اهل بیت در زمینه های مختلف را به اطلاع محبین آل الله رسانده اند اینبار هم دست به کار نویی زدند و رای اهل بیت علیهم السلام را استخراج کرده اند و در قالب کتابی به نام «حکمت نامه کودک» در اختیار ما گذاشته اند و این کتاب میتواند فتح بابی باشد برای بدست آوردن دستورالعمل های ناب اسلام ناب از سوی کارشناسان مسائل تربیتی . ان شاء الله این عزیزان تلاشهای شبانه روزی و کار بر روی آیات و روایات تربیتی را جایگزین ترجمه کتب غربی که بر اساس اومانیسم تدوین شده است در این باب خواهند کرد .
.............................................................................
سایت رسمی دارالحدیث :
پنج شنبه 25/11/86
راوی: کتاب «حکمت نامه کودک» حاوی جامع ترین رهنمودهای قرآن و احادیث اسلامی، و نیز تحلیل و توضیح در زمین? آموزش و پرورش کودک منتشر شد. این کتاب که توسط آیة الله ری شهری و با همکاری و ترجم? عباس پسندیده تالیف شده، رهنمودهای قرآن و پیشوایان اسلام را برای تربیت فرزندانی شایسته ، در سه بخش ارائه می دهد:
| ||||
کتاب« حکمت نامه کودک» در 332 صفحه و در شمارگان دو هزار نسخه ، با جلد سخت(گالینگور) و بهای 4000 تومان توسط سازمان چاپ و نشر دار الحدیث، چاپ و روان? بازار نشر کشور شد. |
منبع : http://www.hadith.net/new/ResourceViewerAlone.aspx?n=116&e=2403
صاحب وبلاگ برگ نگاه در آخرین یادداشت خود از شبهه ای شایع پیرامون جبر و اختیار سخن گفته و از اونجایی که یک بزنگاه فکری فوق العاده خطر ناکه و خودم هم مدتی گرفتارش بوده ام لذا تصمیم گرفتم درس هایی را که از اساتیدم فرا گرفته ام پس بدم و چون به احتمال 99 درصد مکفی نیست لذا خواهشا اگراین جواب بنده شبهه را که حل نکرد هیچ . تازه باعث ایجاد سوالات بیشتر شد حتما با اساتید متبحر کلام {شیعی} در میان بذارید و حتما جواب درست و حسابی دریافت کنید و یا اینکه از کارشناسان خبره سایت اندیشه قم به آدرس : http://www.andisheqom.com سوال کنید به هر حال بضاعت ما بیش از این نیست . ظاهر و باطن همینه دیگه.
..........................................................................
وبلاگ برگ نگاه :
انجام دادن بعضی کارها خیلی راحت به نظر می رسه اما اگه یه کم بهش فکر کنی یه جورایی سخته و جای فکر داره.
یکی از این کارها انجام واجبات دین و پایبندی به اعتقاداتت هست
وقتی دلت واسه وقت نماز تنگ میشه وقتی سر به سجده می ذاری و از عشقش می خوای که دیگه سر بلند نکنی
وقتی بک یا الله رو می شنوی و همه وجودت به لرزه می افته، وقتی اسم رضا رو می شنوی و اختیار از دست می دی
وقتی دلت واسه بین الحرمین حسین و ابالفضل پر می کشه و هزار تا وقتی دیگه...
ولی در کنار همه اینها یه عالمه علامت سوال ذهنت رو پر می کنه که شاید از نظر دیگران سوالات بی فایده ای باشه
خیلی از آدما حتی یک بار تو زندگی شون به یه دونه از این علامت سوال ها هم نرسیدن
مثلا وقتی یه دعایی می کنی بعد همون موقع به ذهنت می رسه : واسه چی دعا کنم؟ مگه همونی نمیشه که قراره بشه ؟
مگه از قبل تعیین نشده؟ پس سرنوشت و تقدیر یعنی چی؟
علم خدا کجا می ره ؟
من وقتی دعا کنم که فلان اتفاق نیفته و بعد دعام به اجابت برسه ،
آیا واقعا به خاطر دعای من مسیر عوض شده و از یه بلا یا حادثه نجات پیدا کردم ؟
مگه نه اینکه خدا از اول می دونسته که اون اتفاق بالاخره می افته یا نه؟
و اینکه خدا می دونسته که من فلان روز و فلان ساعت می شینم به دعا کردن؟
دنباله این حرفا یه عالم حرف دیگه هم هست که جای گفتنش اینجا نیست
نزدیک به سه ساله که با هر آدمی با هر تحصیلات و طرز تفکری در مورد جبر و اختیار صحبت کردم ،
بعضی ها گفتن استغفرالله بگو و توبه کن ،بعضی ها گفتن داری کافر می شی،
بعضی ها گفتن چقدر خوبه که این سوالات توی ذهنت هست،
بعضی ها گفتن نکنه اعتقاداتت رو از دست بدی، یکی بهم گفت تو شیطانی ، منم ازش تشکر کردم...
ولی هیچ کدوم از این آدما جواب سوالای من رو نداشتن ، اونایی که کمی منطقی تر بودن و اهل دل ،
نشستن به بحث و گفت و گو و تا جایی که تونستن راهنمایی کردن ،
اونایی هم که ادعای دین و فهم داشتن ولی توشون خالی بود همون اول کار یه چند تا رنگ تو صورتشون عوض شد
و حکم به ارتداد زدن
ولی من حق دارم بدونم کی هستم، از کجا اومدم، واسه چی ،
و قرار عاقبت کار به کجا برسم یا هزار تا پرسش دیگه که برام مهم
وقتی جوابشون رو پیدا کنم ،
اون موقع هست که لذت عبادتم که لذت زیارتم که لذت عشقم به ذات اقدسش به بی نهایت می رسه
ولی الان تو وضعیت بدی گرفتار شدم که ادامه راه رو خیلی برام سخت می کنه
به قول یه بنده خدایی باید خیلی مواظب باشم
چون نتیجه این پرسش ها یا من رو کامل به این ور خط می رسونه یا اون ور خط
کاش یکی پیدا می شد جواب بده پس این همه عالم نمای پر ادعا به چه دردی می خورن؟
پایان نقل قول
.......................................................................
بی عینک :
سلام . این سوالی که برای تو پیش اومده دقیقا سوالی است که بطور جدی برای همه تازه واردان به حوزه تفکر فلسفی و کلامی مطرح است و حداقل به جرات میتوانم بگویم در مدرسه علمیه ما (حوزه علمیه امام سجاد اصفهان) همه طلبه هایی که بطور جدی با مسائل اعتقادی درگیر میشدند این سوال را همواره در ذهن خود داشته اند و بعضی از این طلبه ها پس از ساعتها کلنجار رفتن با ذهن و به بن بست رسیدن بناچار سراغ روایات اهل البیت علیهم السلام میرفتند و برای تبیین آن هم بسراغ استاد عقاید مدرسه مان که سالها زحمت کشیده بود میرفتند و به تناسب درک خود مسئله را برای خود حل میکردند .
اینها را گفتم که بدانید این فقط مشکل شخص شما نیست و طالب وصل باید از این قبیل مانع ها عبور کند . و این سوال شما نشان میدهد که در این غوغای هوس ها و شهوت ها و جاه طلبی ها و سرگرمی ها و کوردلی های آخر الزمانی وارد مسیر تفکر شده اید و جا دارد به شما تبریک بگویم . فقط مطلبی که هست شما مختارید این شک را بوسیله فکر و پژوهش و پیگری مقدمه یقین قرار دهید یا اینکه در شک خود تا آخر عمر بمانید و خود را از لذت رسیدن به یقین محروم کنید .
این نکته را هم یواشکی بگویم که اون کسی که شما را به خاطر این پرسش تخطئه کرده است چند حالت برایش متصور است : یا این است مخش آکبند بوده لذا اگه فکرش را به کار می انداخته ممکن بوده که ریست بشه یا اینکه خودش هم در امواج سهمگین شبهات غوطه ور است و به ساحل اطمینان نرسیده یا اینکه دینش را از ننه اش گرفته و به اصطلاح امی است لذا دینش را نمیتواند به چالش بکشد یا اینکه یک متحجر با آراء غیر قابل انعطاف بوده و فقط همانی را که در ذهنش جاگرفته قبول دارد میخواهد درست باشد یا نباشد .
ای کاش به جای این به اصطلاح علما ! مسیرتان به علمای حکیم و ربانی میافتاد تا هر چه سریعتر از دست این ویروس های مسری فکری یعنی شبهات رهایی پیدا میکردید زیرا اینها ویروس را از بیمار تمییز میدهند و راه استخراج این ویروس از بیمار فکری را بخوبی بلدند .
البته طبق روایات باید از شبهات بپرهیزیم اما خوب واضح است که اگر خدای نکرده دچارش شدیم باید بسرعت و بقوت به مداوایش همت گماریم . البته ناگفته نماند خود من ، شبهه خوراکمه چون مجبورم میکنه اعتقاداتم رو بازبینی کنم اگر شما هم ان شاء الله بی خیال علوم ارتباطات شدید و طلبه شدید حتما بدنبال شبهات بروید ، خیالی نیست چون شبهه برای طلبه حکم واکسن را دارد اما برای غیر طلبه حکم ویروس اعتقاد کش را.
خوب اگه خسته شدیه اید یک صلوات بفرستید که شرح صدر به شما بدهد و برویم سر اصل مطلب .
اولی( بی عینک ) : علم خدا به اختیار ما تعلق میگرد .
دومی : خوب حالا این که گفتی یعنی چه ؟
اولی : یعنی در این مجموعه نظام هستی انسان میتواند با کارهای خوبی که انجام میدهد تاثیر مثبت بگذارد و یا با کار بدش تاثیر منفی بگذارد و از این جهت خدا دست انسان را باز گذاشته و به او اختیار داده هر کاری که دوست دارد انجام دهد . خدا نظام عالم را با انسان تنظیم میکند مثلا باران با دعای انسان میبارد و با گناهش قحطی باران میشود . پس انسان مجبور نیست کاری را که خدا فرمان میدهد انجام دهد لذا آپارتمانهای اوکازیون جهنم برای همین عزیزان تدارک دیده شده است .
دومی : خوب اینو که خودمم میدونستم ، زحمت کشیدی واقعا .سوال منو جواب بده ، چرا پرت و پلا میگی ؟
اولی : عجله نکن این مقدمه جواب اصلی بود .
دومی : بگو بینم خدا میدونست شما امروز میرید خونه دوستتون یا نه ؟
اولی : خوب آره .
دومی : پس شما فکر می کنید دارید برای رفتن به خونه دوستتون تصمیم می گیرید و به قولی انتخاب می کنید اما انتخاب امروز شما برای این کار برای خداوند از قبل واضح و آشکار بوده . چرا کسی متوجه نمیشه من چی میگم؟؟؟!!!
اولی : ببین خدا فقط میدونه نه اینکه ما رو مجبور کنه که حتما بریم خونه دوستمون به بیان دیگر چون ما میریم خونه دوستمون خدا علم به این مطلب داره نه اینکه جون خدا میدونه پس ما هم مجبوریم که یریم .
برای اینکه بحث ملموسش کنم یه مثال میزنم .
ببین خود تو تا حالا نشده یه سری از وقایع آینده را چند سال زودتر در خواب ببینی ؟
دومی : چرا . و پیش خودم گفتم اٍ من اینو تو خواب دیده بودم .
اولی : خوب پس تو قبل از وقوع اون وقایع در عالم خارج به اونها علم داشته ای . درسته ؟
دومی : آره .
اولی : خوب بعد که وقتش رسید و انجامش دادی با اختیار خودت انجامش دادی یا چون که توی خواب دیده بودیش مجبور بودی که دقیقا همینطور انجامش بدی ؟
دومی : خوب معلومه اون آگاهی قبلی منو مجبور نکرد من با این که هر ثانیه میدونستم لحظه بعدش چی میشه با این حال باز با اختیار خودم بود .
اولی : خوابت سعی میکرد با اون اتفاقه خودش تطبیق بده یا واقعه هه مجبور بود خودشو با خوابت تطبیق بده ؟
دومی : خوب معلومه خوابم گزارشی بود از واقعیت منتها فرقش با همه گزارشها این بود که گزارش قبل از وقوع بود .
اولی : احسنت . مثل علم خدا هم تقریبا همین است .
دومی : چه ربطی داره ؟
اولی : علم خدا هم مثل این خواب تو گزارش قبل از وقوع است و تعیین کننده و اجبار آور نیست .
علم اولیاء خدا هم همینطور است مثلا مرحوم آیت الله قاضی قبل از شروع نهضت امام خمینی رضوان الله علیه به ایشان خبر این کار عظیم ایشان را به ایشان داده بودند . آیا بگوییم امام مجبور بود قیام کند ؟
دومی : نه . امام میتوانست چمدان پول را از ساواک قبول کند و به مثابه یک روحانی عادی ( بخوانید بی خطر برای دنیا پرستان )
تبدیل شود و یک زندگی راحت و بی دغدغه داشته باشد .
اولی : پس قبول کردی که علم قبلی خدا و اولیاء خدا به معنای جبر نیست ؟
دومی : نه .
اولی : نه ؟!؟!؟!
دومی : باید در موردش بیشتر فکر کنم .
اولی : هر جور راحتی . اما اینو بگم که فکر تا یک محدوده خاصی کمکت میکنه از اونجا به بعد با توسل به اهل بیت و انجام تکالیف شرعی حل میشود و قلب اطمینان صد در صد میابد چون به هر حال فکر مربوط به عقل است و ربطی به قلب ندارد .
یا حق
کاریکاتور یک تبعیدی عصبانی (نیک آهنگ کوثر)