امروز: دوشنبه 04 فروردین 11

صاحب وبلاگ برگ نگاه در آخرین یادداشت خود از شبهه ای شایع پیرامون جبر و اختیار سخن گفته و از اونجایی که یک بزنگاه فکری فوق العاده خطر ناکه و خودم هم مدتی گرفتارش بوده ام لذا تصمیم گرفتم درس هایی را که از اساتیدم فرا گرفته ام پس بدم و چون به احتمال 99 درصد مکفی نیست لذا خواهشا اگراین جواب بنده شبهه را که حل نکرد هیچ . تازه باعث ایجاد سوالات بیشتر شد حتما با اساتید متبحر کلام {شیعی} در میان بذارید و حتما جواب درست و حسابی دریافت کنید  و یا اینکه از کارشناسان خبره سایت اندیشه قم به آدرس :    http://www.andisheqom.com  سوال کنید  به هر حال بضاعت ما بیش از این نیست . ظاهر و باطن همینه دیگه.

..........................................................................

وبلاگ برگ نگاه :  

انجام دادن بعضی کارها خیلی راحت به نظر می رسه اما اگه یه کم بهش فکر کنی یه جورایی سخته و جای فکر داره.

یکی از این کارها انجام واجبات دین و پایبندی به اعتقاداتت هست

وقتی دلت واسه وقت نماز تنگ میشه وقتی سر به سجده می ذاری و از عشقش می خوای که دیگه سر بلند نکنی

وقتی بک یا الله رو می شنوی و همه وجودت به لرزه می افته، وقتی اسم رضا رو می شنوی و اختیار از دست می دی

وقتی دلت واسه بین الحرمین حسین و ابالفضل پر می کشه و هزار تا وقتی دیگه...

ولی در کنار همه اینها یه عالمه علامت سوال ذهنت رو پر می کنه که شاید از نظر دیگران سوالات بی فایده ای باشه

خیلی از آدما حتی یک بار تو زندگی شون به یه دونه از این علامت سوال ها هم نرسیدن

مثلا وقتی یه دعایی می کنی بعد همون موقع به ذهنت می رسه : واسه چی دعا کنم؟ مگه همونی نمیشه که قراره بشه ؟

مگه از قبل تعیین نشده؟ پس سرنوشت و تقدیر یعنی چی؟

علم خدا کجا می ره ؟

من وقتی دعا کنم که فلان اتفاق نیفته و بعد دعام به اجابت برسه ،

آیا واقعا به خاطر دعای من مسیر عوض شده و از یه بلا یا حادثه نجات پیدا کردم ؟

مگه نه اینکه خدا از اول می دونسته که اون اتفاق بالاخره می افته یا نه؟

و اینکه خدا می دونسته که من فلان روز و فلان ساعت می شینم به دعا کردن؟

دنباله این حرفا یه عالم حرف دیگه هم هست که جای گفتنش اینجا نیست

نزدیک به سه ساله که با هر آدمی با هر تحصیلات و طرز تفکری در مورد جبر و اختیار صحبت کردم ،

 بعضی ها گفتن استغفرالله بگو و توبه کن ،‏بعضی ها گفتن داری کافر می شی،

بعضی ها گفتن چقدر خوبه که این سوالات توی ذهنت هست،

بعضی ها گفتن نکنه اعتقاداتت رو از دست بدی، یکی بهم گفت تو شیطانی ، منم ازش تشکر کردم...

ولی هیچ کدوم از این آدما جواب سوالای من رو نداشتن ، اونایی که کمی منطقی تر بودن و اهل دل ،

 نشستن به بحث و گفت و گو و تا جایی که تونستن راهنمایی کردن ،‏

اونایی هم که ادعای دین و فهم داشتن ولی توشون خالی بود همون اول کار یه چند تا رنگ تو صورتشون عوض شد

 و حکم به ارتداد زدن

ولی من حق دارم بدونم کی هستم، از کجا اومدم، واسه چی ،

 و قرار عاقبت کار به کجا برسم یا هزار تا پرسش دیگه که برام مهم

وقتی جوابشون رو پیدا کنم ،‏

اون موقع هست که لذت عبادتم که لذت زیارتم که لذت عشقم به ذات اقدسش به بی نهایت می رسه

ولی الان تو وضعیت بدی گرفتار شدم که ادامه راه رو خیلی برام سخت می کنه

 به قول یه بنده خدایی باید خیلی مواظب باشم

چون نتیجه این پرسش ها یا من رو کامل به این ور خط می رسونه یا اون ور خط

کاش یکی پیدا می شد جواب بده پس این همه عالم نمای پر ادعا به چه دردی می خورن؟

 http://narvan.parsiblog.com

پایان نقل قول

.......................................................................

بی عینک :

 

سلام . این سوالی که برای تو پیش اومده دقیقا سوالی است که بطور جدی برای همه تازه واردان به حوزه تفکر فلسفی و کلامی مطرح است و حداقل به جرات میتوانم بگویم در مدرسه علمیه ما (حوزه علمیه امام سجاد اصفهان) همه طلبه هایی که بطور جدی با مسائل اعتقادی درگیر میشدند این سوال را همواره در ذهن خود داشته اند و بعضی از این طلبه ها پس از ساعتها کلنجار رفتن با ذهن و به بن بست رسیدن بناچار سراغ روایات اهل البیت علیهم السلام میرفتند  و برای تبیین آن هم بسراغ استاد عقاید مدرسه مان که سالها زحمت کشیده بود میرفتند و به تناسب درک خود مسئله را برای خود حل میکردند .

اینها را گفتم که بدانید این فقط مشکل شخص شما نیست و طالب وصل باید از این قبیل مانع ها عبور کند . و این سوال شما نشان میدهد که در این غوغای هوس ها و شهوت ها و جاه طلبی ها و سرگرمی ها و کوردلی های آخر الزمانی وارد مسیر تفکر شده اید و جا دارد به شما تبریک بگویم . فقط مطلبی که هست شما مختارید این شک را بوسیله فکر و پژوهش و پیگری مقدمه یقین قرار دهید یا اینکه در شک خود تا آخر عمر بمانید و خود را از لذت رسیدن به یقین محروم کنید .

این نکته را هم یواشکی بگویم که اون کسی که شما را به خاطر این پرسش تخطئه کرده است چند حالت برایش متصور است : یا این است مخش آکبند بوده لذا اگه فکرش را به کار می انداخته ممکن بوده که ریست بشه یا اینکه خودش هم در امواج سهمگین شبهات غوطه ور است و به ساحل اطمینان نرسیده یا اینکه دینش را از ننه اش گرفته و به اصطلاح امی است لذا دینش را نمیتواند به چالش بکشد یا اینکه یک متحجر با آراء غیر قابل انعطاف بوده و فقط همانی را که در ذهنش جاگرفته قبول دارد میخواهد درست باشد یا نباشد .

ای کاش به جای این به اصطلاح علما ! مسیرتان به علمای حکیم و ربانی میافتاد تا هر چه سریعتر از دست این ویروس های مسری فکری یعنی شبهات رهایی پیدا میکردید زیرا اینها ویروس را از بیمار تمییز میدهند و راه استخراج این ویروس از بیمار فکری را بخوبی بلدند .

البته طبق روایات باید از شبهات بپرهیزیم اما خوب واضح است که اگر  خدای نکرده دچارش شدیم باید بسرعت و بقوت به مداوایش همت گماریم . البته ناگفته نماند خود من ، شبهه خوراکمه چون مجبورم میکنه اعتقاداتم رو بازبینی کنم اگر شما هم ان شاء الله بی خیال علوم ارتباطات شدید و طلبه شدید حتما بدنبال شبهات بروید ، خیالی نیست چون شبهه برای طلبه حکم واکسن را دارد اما برای غیر طلبه حکم ویروس اعتقاد کش را.

خوب اگه خسته شدیه اید یک صلوات بفرستید که شرح صدر به شما بدهد و برویم سر اصل مطلب .

  اولی( بی عینک ) : علم خدا به اختیار ما تعلق میگرد .

دومی : خوب حالا این که گفتی یعنی چه ؟

اولی : یعنی در این مجموعه نظام هستی انسان میتواند با کارهای خوبی که انجام میدهد تاثیر مثبت بگذارد و یا با کار بدش تاثیر منفی بگذارد و از این جهت خدا دست انسان را باز گذاشته و به او اختیار داده هر کاری که دوست دارد انجام دهد . خدا نظام عالم را با انسان تنظیم میکند مثلا باران با دعای انسان میبارد و با گناهش قحطی باران میشود . پس انسان مجبور نیست کاری را که خدا فرمان میدهد انجام دهد لذا آپارتمانهای اوکازیون جهنم برای همین عزیزان تدارک دیده شده است .

دومی : خوب اینو که خودمم میدونستم ، زحمت کشیدی واقعا .سوال منو جواب بده ، چرا پرت و پلا میگی ؟

اولی : عجله نکن این مقدمه جواب اصلی بود .

دومی : بگو بینم خدا میدونست شما امروز میرید خونه دوستتون یا نه ؟

اولی : خوب آره .

دومی :  پس شما فکر می کنید دارید برای رفتن به خونه دوستتون تصمیم می گیرید و به قولی انتخاب می کنید اما انتخاب امروز شما برای این کار برای خداوند از قبل واضح و آشکار بوده . چرا کسی متوجه نمیشه من چی میگم؟؟؟!!!

اولی : ببین خدا فقط میدونه نه اینکه ما رو مجبور کنه که حتما بریم خونه دوستمون به بیان دیگر چون ما میریم خونه دوستمون خدا علم به این مطلب داره نه اینکه جون خدا میدونه پس ما هم مجبوریم که یریم .

برای اینکه بحث ملموسش کنم یه مثال میزنم .

ببین خود تو تا حالا نشده یه سری از وقایع آینده را چند سال زودتر در خواب ببینی ؟

دومی : چرا . و پیش خودم گفتم   اٍ من اینو تو خواب دیده بودم .

اولی : خوب پس تو قبل از وقوع اون وقایع در عالم خارج به اونها علم داشته ای . درسته ؟

دومی : آره .

اولی : خوب بعد که وقتش رسید و انجامش دادی با اختیار خودت انجامش دادی یا چون که توی خواب دیده بودیش مجبور بودی که دقیقا همینطور انجامش بدی ؟

دومی : خوب معلومه اون آگاهی قبلی منو مجبور نکرد من با این که هر ثانیه میدونستم لحظه بعدش چی میشه با این حال باز با اختیار خودم بود .

اولی : خوابت سعی میکرد با اون اتفاقه خودش تطبیق بده یا واقعه هه مجبور بود خودشو با خوابت تطبیق بده ؟

دومی : خوب معلومه خوابم گزارشی بود از واقعیت منتها فرقش با همه گزارشها این بود که گزارش قبل از وقوع بود .

اولی : احسنت . مثل علم خدا هم تقریبا همین است .

دومی : چه ربطی داره ؟

اولی : علم خدا هم مثل این خواب تو گزارش قبل از وقوع است و تعیین کننده و اجبار آور نیست .

علم اولیاء خدا هم همینطور است مثلا مرحوم آیت الله قاضی قبل از شروع نهضت امام خمینی رضوان الله علیه به ایشان خبر این کار عظیم ایشان را به ایشان داده بودند . آیا بگوییم امام مجبور بود قیام کند ؟

دومی : نه . امام میتوانست چمدان پول را از ساواک قبول کند و به مثابه یک روحانی عادی ( بخوانید بی خطر برای دنیا پرستان ) 

   تبدیل شود و یک زندگی راحت و بی دغدغه داشته باشد .

اولی : پس قبول کردی که علم قبلی خدا و اولیاء خدا به معنای جبر نیست ؟

دومی : نه .

اولی : نه ؟!؟!؟!

دومی : باید در موردش بیشتر فکر کنم .

اولی : هر جور راحتی . اما اینو بگم که فکر تا یک محدوده خاصی کمکت میکنه از اونجا به بعد با توسل به اهل بیت و انجام تکالیف شرعی حل میشود و قلب اطمینان صد در صد میابد چون به هر حال فکر مربوط به عقل است و ربطی به قلب ندارد .    

            

                                                                                                                                                یا حق


 نوشته شده توسط تحلیل بی عینک در چهارشنبه 86/11/24 و ساعت 4:53 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم

بی عینک
تحلیل بی عینک
وقایع را بی عینک ببینیم نه از درون عینک رسانه ها . همین

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 5
بازدید دیروز: 5
مجموع بازدیدها: 388032
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه