چیستی عدالت در روابط خارجی دولت اسلامی
دکتر ابراهیم فیاض |
مرجع : پگاه حوزه |
21 شهریور 1386 ساعت 14:59 |
امنیت جهانى حتماً با عدالت جهانى همراه نمىشود؛ بلکه مىتواند با ظلم جهانى همگام شود. بنابراین امنیت جهانى براساس عرضه و تقاضاى آزاد قدرتهاى جهانى ترسیم مىشود؛ پس امنیت جهانى زاییده لیبرالیسم جهانى است و لیبرالیسم خود زاییده ظلم بردهدارانى چون «جان داک» براى جهان امروز بوده است.
1. امنیت جهانى، موضوعى است که همراه با قدرت، ترسیم کننده سلسله مراتب جهانى است توسط دولت- ملتها تعیین مىشود. امنیت جهانى مجموعهاى از امکانات نظامى، اقتصادى و سیاسى است و در نتیجه جرح و تعدیل محورهاى قدرت توسط سازمانهاى جهانى به وجود مىآید.
2. امنیت جهانى حتماً با عدالت جهانى همراه نمىشود؛ بلکه مىتواند با ظلم جهانى همگام شود. بنابراین امنیت جهانى براساس عرضه و تقاضاى آزاد قدرتهاى جهانى ترسیم مىشود؛ پس امنیت جهانى زاییده لیبرالیسم جهانى است و لیبرالیسم خود زاییده ظلم بردهدارانى چون «جان داک» براى جهان امروز بوده است.
3. جهانى شدن نیز به معناى جهانى شدن لیبرالیسم است که به وسیله امنیت جهانى محقق خواهد شد، پس غریزه و شهوتگرایى بر جهانى شدن و امنیت جهانى حاکم است، در نتیجه بىاخلاقى بر جهان حاکم خواهد شد. به همین دلیل، خشونت و جنگهاى بسیارى جهان آینده را فرا خواهد گرفت، که طلیعه آن نیز جنگهاى فرمایشى به رهبرى لیبرالیسم جهانى، براى صدور دموکراسى است.
4. نظریه دولت ـ ملت، مردمان زمین را به خشونت ناخواسته و کشتارهاى بیهوده کشانده است. مردم به این دلیل که مردم هستند، در پى خشونت نیستند؛ بلکه زندگى و آرامش را پى مىگیرند. اما نظریه دولت ـ ملت، مردم را به انسانهاى مکانیکىاى تبدیل مىکند که براى ایجاد امنیت دولت ـ ملت یا باید بکشند یا کشته شوند.
5. براى پیشگیرى از خشونت، باید در نظریه دولت ـ ملت تجدید نظر کرد و جامعه مبتنى بر آن، یعنى جامعه مدنى خدشه وارد ساخت «نظریه دولت ـ مردم» را جایگزین آن نمود و جامعه مبتنى بر آن، یعنى «اجتماع مدنى» را محور قرار داد. به این ترتیب در این جامعه، دولت پرخاشگر وجود نخواهد داشت؛ چرا که مردم محور این دولتاند
صلح جهانى در پناه عدالت و معنویت جهانى حرکتى است که همه مردم جهان در انتظار آن هستند و جبهه مردمى جهانى براى مقابله با ظلم جهانىِ برخاسته از سرمایهدارى مبتنى بر لیبرالیسم، هدف غایى دولت اسلامى است
نه ملت محصور در یک جغرافیاى خاص.
6. در این نظریه دولت واحدى حقوقى است که فلسفه آن برقرارى عدالت در سطح روابط خارجى و داخلى است. عدالت در روابط خارجى، یعنى عدم پذیرش ظلم جهانى، نه ورود در فرآیند ظلم جهانى و عدالت در مسائل داخلى، یعنى عدم ظلم به مردم و تنظیم امورى که زندگى و معیشت مردم را به صلاح برساند. به این ترتیب، پیشرفت معرفتى و ساختارى جامعه تضمین مىشود.
7. صلح جهانى نیز بر این نظریه شکل مىگیرد، چون ملت که به مرزهاى جغرافیایى متکى است، در این نظریه حذف شده و مردم جایگزین آن مىشود. مردم که در حوزههاى فرهنگى خاص مثلاً جهان اسلام زندگى مىکنند، داراى علایق اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى و عاطفى نزدیک به هم هستند و ما از آن به امت اسلامى یاد مىکنیم و معتقدیم که مرزهاى جغرافیایى نباید موجب جدایى امت اسلامى از هم شود.
8. در بعد امتهاى دیگر (غیر اسلامى) نیز این رویه طى مىشود، چون عدل، ارزش مطلق حاکم در اسلام و تشیع است که اگر با بلاغ مبین ترکیب شود، مىتواند روابط میان دیگر دولت ـ مردمها را شکل دهد. در این نظریه دیگر رایزنهاى فرهنگى، سازمانهایى فانتزى و تشریفاتى نیستند؛ بلکه در محور روابط خارجى واقع مىشوند و در یک رابطه منسجم با وزارت خارجه عمل خواهند کرد.
9. کسانى که امنیت جهانى را مىپذیرند، خواسته یا ناخواسته سلطه جهانى را نیز پذیرفته و امنیت خود را در پناه آن خواهند جست و امنیت درونى و بیرونى را در پناه یک ظلم جهانى خواهند پذیرفت.
موضعگیرى داخلى برخى پس از انقلاب و در زمان حکومت دولت موقت، درباره عدم نیاز به انرژى اتمى و پس دادن F_14 هاى خریدارى شده نیروى هوایى تا مخالفت با چرخه سوخت اتمى پس از دوم خرداد ظاهراً شاهدى براى این رویه و تفکر باشد.
10. چون محور سیاسى در این نظریه مردم است و مردم مىخواهند زندگى کنند، پس به دنبال صلح و آرامش هستند و این را از فطرت خود یا عقل سلیم و شعور عمومى به دست مىآورند. جهت آرمانى دولت اسلامى نیز بر اساس همین بنا مىشود. صلح جهانى در پناه عدالت و معنویت جهانى حرکتى است که همه مردم جهان در انتظار آن هستند و جبهه مردمى جهانى براى مقابله با ظلم جهانىِ برخاسته از سرمایهدارى مبتنى بر لیبرالیسم، هدف غایى دولت اسلامى است.
نوشته شده توسط تحلیل بی عینک در پنج شنبه 86/6/22 و ساعت 6:11 عصر |
نظرات دیگران()