بی عینک
19 فروردین روز تشکیل پرونده بود برای طلابی که می خواهند اجیر شوند برای نماز و روزه قضای اموات و این روز از ماهها قبل وعده داده شده بود و وقتی روز موعود رسید و به دفتر ایشان رفتم با انبوهی از طلاب داخلی و خارجی از اقصی نقاط جهان مواجه شدم که بعضا از ساعت 7 صبح خود را به دفتر رسانده بودند و مسئولین ثبت نام به افرادی که ساعت 9 می آمدند میگفتند چرا دیر آمدید؟ ما چند برابر لیست ثبت نام کرده ایم و دیگر اسم نمی نویسیم .
اولا از این ذلتی که باید افراد می چشیدند برای ثبت نام واقعا ناراحت شدم و زدم از دفتر بیرون و ثانیا در راه به خودم می گفتم مرجع تقلیدی که توانایی اداره دفتر خود را ندارد چطور نقد میکند به شهرداری ها و دولتی ها و نیروهای مسلح که دارند مجموعه های میلیونی را اداره میکنند ؟
البته طلاب به این تحقیر ها عادت دارند ولی باید چاره ای اندیشید که کسی که در جامعه توسط فریب خورده ها تحقیر می شود دیگر توسط خود حوزه تحقیر نشود مگر این دانش آموز دیپلمه ای که باید 9 سال به زبان غیر مادری اش درس بخواند تا یک لیسانس به او بدهند چه گناهی کرده که آمده حوزه ؟ خوب اگر میرفت دانشگاه و 4 سال واحد پاس میکرد و عزتش سر جاش بود که راحت تر بود ! البته این نقد درون گفتمانی است و به کسانی اساس حوزه و مرجعیت را قبول ندارند ربطی ندارد و این که بنده در وبلاگم نوشتم چون ابزار دیگری در اختیار ندارم .
به هر حال آن طلابی که دست از همه چیز شسته اند دست از احترام دفاتر و بیوت به خودشان هم شسته اند و فی سبیل الله کار میکنند و برای مدرک به اندازه کاه گندم ارزش قائل اند ولی چون همه طلاب این طور نیستند حضرات لطفا کمی دقت کنند که باعث ریزش سربازان پیاده حضرت صاحب الامر نشوند . یا حق