بی عینک
اول تیرماه روز "تبلیغات دینی" است. آنچه میآید؛ گزیدهی سخنرانی "امام موسى صدر" در مؤسسه دارالتبلیغ اسلامى قم ــ در حضور بزرگانى چون شیخ مرتضى حائرى و استاد شهید مرتضى مطهرى ــ دربارهی "ضرورت تغییر در روشهای تبلیغات دینی" است که به تاریخ هفتم مهر 1344 ایراد شده است. متاسفانه یا خوشبختانه، این بیانات ــ که در عمل، وضعیت امروز شیعیان لبنان حاصل آن است ــ بعد از گذشت بیش از چهل سال، هنوز هم ایدهبخش و قابل اتکاست.
بی عینک : متن زیر گزیده ای از این سخنرانی است .
.....
.... ما شیعیانِ مرتضى على! ما مردمى که اسلامِ خدا را با طاهرترین مذهبش معتقد و پیرویم! ما وضعمان چگونه است؟ تشکیلاتمان چگونه است؟ من چون در اینجا نشستهام، که عرض کردم فجر امید است، آزادم که این حرف را بزنم! و اِلّا اگر در غیر اینجا و در غیر این مؤسسه بود، این حرف به نظرم ویرانگر مى آمد! یعنى امیدتان را قطع مى کرد!
آقا، شما یک نفر را به من معرفى کنید که عدّهی روحانیون را در ایران بداند! شما که افرادتان را نمىشناسید، چطور مىخواهید کار کنید؟
چند تا شیعه در دنیا هست؟ بفرمایید!
چند تا روحانى شیعه در دنیاست؟ بفرمایید!
چند تا روحانى در ایران است؟ بفرمایید!
مقدار تحصیلاتشان چقدر است؟ چند تا مسجد در ایران است؟ صلاحیت روحانیونى که در مناطق کار مىکنند چقدر است؟ ارتباطشان با هم چگونه است؟ اگر یکیشان مریض و گرفتار شد، به چه وسیلهاى مىشود به او کمک کرد؟
اصلا این حرفها چیست؟ آقایان، ما کجا مىخواهیم زندگى کنیم؟ در کدام دنیا؟ نتیجهاش هم مىدانید چیست؟ این است که نهتنها مسیحیان از ما مىبرند، نه تنها یهودیها از ما مىبرند، نه تنها سنّیها دارند از ما پیش مى افتند! ما هم در خواب خوش فرو رفته ایم که «آقا ابدا! شیعیان مرتضى على مگر ممکن است برگردند؟» بله آقا. بنده دیدهام شیعه مسیحى شده! دیدهام شیعه سنى شده! دیدهام شیعه وهّابى شده! شما ممکن است دیده باشید، ممکن هم هست ندیده باشید! اینجا با دلى خوش نشستهایم، به حقّانیّت خودمان اعتماد داریم، و خیال مىکنیم که مطلب تمام شده است. کجا تمام شد آقا! آخر مگر مىشود بىتبلیغ و بدون سازماندهى پیش رفت؟
اقلا ما همان قسمت مساجدمان را منظم کنیم. تبلیغاتمان را منظم کنیم. در دعوتمان هماهنگى به وجود بیاوریم. آقا، بنده پاى این منبر مىروم یک چیز مىشنوم، پاى آن منبر چیزى دیگر! اصلا متناقض! اصلا نامربوط! این منبرى یک چیز مىگوید، و آن یکى چیزى دیگر! من چطور مىتوانم با این تبلیغاتِ متناقض ایمانم را بارور کنم و رشد دهم؟ به هیچ وجه ممکن نیست چنین چیزى تحقق یابد!
ما اصلا خواب هستیم! این کارهایى که حالا مىخواهیم بکنیم باید 50سال پیش، بلکه 150سال پیش، شروع مىکردیم. امیدوارم که به سرعت پیش برویم... حقیرترین و بىمایهترین مذاهب دارند فرزندانمان را از دست ما خارج مىکنند. بنده در اصفهان و در شیراز مشاهده کردم که تبلیغات بهاییها شدیداً نظم و وسعت دارد، با هیئتهاى 9نفرى، سفرهاى تشویقى، و اینجور بازیها.
باید در مقابل اینها آماده شد. اگر فرزند این دنیا هستیم، دنیایى که والسماء رفعها و وضع المیزان (55: 7) دنیایى که همه چیزش منظم است، اگر منظم نباشیم، محکوم به مرگیم و فرزند این دنیا نیستیم. در عصرى که همه چیزش به صورت مؤسسه درآمده، باید خودمان را سازمان دهیم و منظم کنیم...
حالا نگویید این کار را نجف باید بکند، بالا باید بکند، پایین باید بکند. همهمان مسئولیم. همهمان باید براى چنین هدفى همکارى کنیم. کار را منظم کنیم! مناطق را تقسیم کنیم. احصاء و آمار دقیقى از دهاتمان، از اوضاع شهرها و مناطقمان، از روحانیونى که در آنجا هستند، از این که چقدر پیش یا عقب رفتهاند، تهیه کنیم.
البته ما حالا انتظار نداریم که مؤسساتى شکل بگیرد، مدارسى به وجود بیاید، درمانگاههایى به وجود بیاید، بیمارستانهایى به وجود بیاید، و مدارس حرفهاى به وجود بیاید. اگر اینها هم بشود که چه بهتر، امیدوارم که بشود؛ ولى اولین قدم، هماهنگى در دعوت است. و ما هنوز این هماهنگى را در یک شهر و حتى در یک مجلس نداریم. سه تا منبرى بالاى منبر مىروند، هر کدام یک جور حرف مىزنند. یکى از این طرف مىرود، دیگرى خلاف آن مىرود. اینها کى باید علاج شود آقا؟ چه وقت؟
حالا، اگر چنین سازماندهیى به وجود آمد، اگر چنین هماهنگیی درست شد، اگر چنین روش صحیحى اتخاذ شد، آن وقت کار ما خیلى خوب پیش خواهد رفت... اگر به طور منظم و سازمان یافته کار کنیم، خیلى زودتر و بهتر مى توانیم جلو برویم...
متن کامل سخنرانی را اینجا ببینید : http://www.ketabnews.com/detail-7890-fa-1.html