بی عینک
محضر حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف پر پر شدن جوانان کانون رهپویان وصال شیراز را تسلیت عرض می کنم و عرض می کنم آقا مگر نفرمودید ما دوستانمان را فراموش نمی کنیم ؟ آقا جان اینها فکر میکنن ما صاحب نداریم واسه همینه که هر ظلمی را بر دوستانتان روا میدارند . آقا جان خودتون دیگه از خدا بخواهید که در ظهور تعجیل شود ما که روسیاهیم آقا جون .
.......................................................................................................................................
در بخش خبری 14 آمده بود که یک انفجار در حسینیه سید الشهدای شیراز رخ داده است اما واقعیت امر این است که این حادثه یک بمب گذاری بوده . در وهله اول به عزیزان کانون رهپویان وصال شیراز تسلیت عرض میکنیم اما واقع امر این است که کانون موفق شده کارنامه قبولی دریافت کند چون اینقدر موی دماغ بهایی ها و فرقه ها و نحله های فکری دیگر شده است که آنها را وادار به بمب گذاری کرده است و صد البته این جای تبریک دارد .
خوش به حالتان ، فرمانده لشگر محمد رسول الله هم همیشه آرزویش بود که بواسطه بدترین انسانها کشته شود و برای تحقق این آرزو هم نهایت تلاشش را کرد و بالاخره هم به آرزویش رسید و توسط صهیونیست ها به به مقام رفیع شهادت نائل شد . خوش به حالتان چه زیبا راه شهدا را ادامه دادید .
اما مطمئن باشید خون مظلوم هرگز پایمال نخواهد شد و همان کسی که در دعای ندبه از شوق دیدارش ناله غم سر میدادید خونخواه شما خواهد بود . ان شاء الله
این هم شرح ماجرا از یکی از شاهدان عینی :
http://nasl3vomi.blogfa.com/post-18.aspx
زبان حال این واقعه این است که هر کسی از زعم شد خود یار من . هر خبرگزاری به فراخور سلیقه خودش سعی کرد این واقعه را گزارش کند و در گشت گذاری که داشتم کمتر خبرگزاری ای بود که اخلاق رسانه ای را رعایت کرده باشد به عنوان مثال خبرگزاری فارس در خبر اولیه خود نوشت : « به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، این انفجار بعداز نماز مغرب و عشا در قسمت مردانه حسینیه شهداء شیراز مربوط به هیئت رهپویان وصال و هنگام سخنرانی حجتالاسلام انجبوینژاد دبیر ستاد نماز جمعه استان فارس رخ داد. »
هر چند که در خبر تکمیلی اش آن را اصلاح کرد و نوشت : «بیشتر شرکتکنندگان در این نشست هفتگی را جوانان دختر و پسر تشکیل میدادند که معمولاً حجتالاسلام انجوینژاد دبیر ستاد نماز جمعه استان فارس در آن سخنرانی میکند. »
بهتر بود خبرگزاری ها تا قبل از اطمینان از گزارش موثق از خبرنگارانشان هیچ گونه اخباری را منتشر نمی کردند و اینگونه مخاطبانشان را نسبت به خود بی اعتماد نمیکردند ولی امان از مسابقه ارائه خبر داغ !
شنیدن کی بود مانند دیدن ؟
فیلم حادثه بمب گذاری : http://www.rahpouyan.com/shohada/f2.asp
http://www.rahpouyan.com/shohada/f1.asp
مطالب مرتبط:
http://haniff.parsiblog.com/473206.htm
http://simorgh01.parsiblog.com/473772.htm
در وبلاگ http://zaeefe.parsiblog.com/461699.htm مطلبی در مورد تغییر آمده بود و همین انگیزه ای شد برای ایم که این مطالب را بنویسم .
نمدونم چرا زیادی این یکی دخترونه شد . اما خوب شاید هم بحث اقتضا میکرده . اصلا چرا دارم دنبال دلیل واسه حرفهام میگردم شاید هم مثل بقیه حرفهام حکمت خاصی نداره . نه ؟ بگذریم .
به نظر من باید تغییر اول در درون صورت بگیرد سپس بیرون را بر اساس تغییر درون تغییر داد و الا دچار نفاق یا عذاب روحی یا دوگانگی شخصیت یا بحران هویت یا سردرگمی خواهیم شد . مثلا اگر میخواهی دختری را چادری کنی باید اول عوامل ایجاد حیا را که یک امر درونی است در او تقویت کنی و همچنین عوامل از بین برنده حیا مثل غنا ( موسیقی لهوی ) را از او دور کنی و هنگامی که مطمئن شدی حیا در او ایجاد شده است به او چادر را پیشنهاد کنی در این لحظه مسلم بدان که این دختری که مطالبه حجاب از درونش میجوشد و ناخودآگاه به دنبال لوازمی برای پوشش کامل خودش میگشته اگر چادر را از دستت نقاپد حداقلش این است که دیگر در مقابل پیشنهاد پوشیدن خود با چادر مقاومت نخواهد کرد البته این کار یک کار زیر ساختی فرهنگی و هوشمندانه و حوصله طلب است نه پروژه ای زود بازده . و متاسفانه اکثر غریب به اتفاق پدر و مادر ها و خواهر و برادر ها نه حال و حوصله اجرای چنین پروسه ای را دارند نه توان و هوشمندی متناسب با آن را لذا کا راحتتر را انتخاب میکنند و سعی می کنند تغییر را از بیرون تزریق کنند ولی غافل از اینکه دختر تا بیاید درونش را با بیرونش تطبیق دهد پوستش کنده میشود و البته ورود روحیه نفاق در این دختر احتمال زیادی میابد چون نفس اماره اش فریاد بی عفتی و به تبع فریاد بی حجابی و آزادی ( منظور آزاذی حقیقی نیست بلکه منظور نوع نفسانی و بی بند و باری است )سر میدهد ولی بیرونش سراپا پوشیده و با حیا نما ( بر وزن تماشاگر نما ) است .
و بماند که درصد بالایی از دختر ها نمی توانند این همه اختلاف ظاهر و باطن را تحمل کنند و لذا چادر که حافظ گوهر وجودی شان است را به کناری می نهند و نفس را کاملا لیبرال میگذارند و جسم خود را که نهایت هنرمندی خدا در آن بکار رفته و قابل قیمت گذاری نیست را در ویترین جامعه قرار می دهند و حتی خدای نکرده در ازای غمزه ای که شاید زیاد هم صادق نباشد به تن خود چوب حراج میزند و بعد از مدتی هم به قول معروف ناخواسته روح خود را به شیطان میفروشد و دیگر می شود یک شیطان انسی قدرتمند وسوسه انگیز که قدرت تخریبی اش ممکن در حد یک شهر یا حتی یک کشور برسد . اگر هم کسی مثل مدونا باشد که کل دنیا در برنامه اش هست .
طرف مقابلش هم به همین شرح است .
یعنی اگر کسی میخواهد چادر از سر دختری بردارد باید با ابزار سلب حیا مثل موسیقی های شهوت برانگیز یا به تصویر کشیدن بی حیایی های دختران زیباتر از خودش از طریق فیلم سینمایی یا کلیپ های موبایل یا داستانهای کوتاه و بلند و وبلاگها و برنامه های تولیدی شبکه های ماهواره ای و مانند آن یا تولید انبوه عروسک های باربی که معلم بی حیایی برای دختر بچگان هستند یا ابزاری شبیه به اینها ، اول حیا را از بین ببرد بعد خود اتوماتیک چادر را از سرش برمیدارد و چیزی را به عنوان تن پوش انتخاب میکند که متناسب با بی حیایی اش باشد که در ایران حداقلش یک نوار باریک بر سر و یک مانتوی خیلی کوتاه ( بخوانید پیراهن ) که آخرین دکمه اش زیر جناق میخورد و یک شلوار تنگ ( بخوانید شلوارک ) که به زحمت تا زیر زانوهایش میرسد . و استعمال مقدار زیادی ریمل و ماتیک و پودر که معمولا این مقدار را برای عروس استفاده میکنند میباشد و در خارج هم که به علت قحطی پارچه در مصرف پارچه در لباس چشم پوشی میشود .
و این که دیدید رضا قلدر ( معروف به رضا خان ) نتوانست چادر را از سر دختر ایرانی بردارد این بود که این فرمول را بلد نبود .
او سعی می کرد تغییر را از بیرون شروع کند و به درون ختم کند اما غافل از اینکه تغییر را باید از درون شروع کرد تا این تغییر به مرور به بیرون هم سرایت کند .
متاسفانه صهیونیزم جهانی به اندازه رضا خان کودن نیست و ما با دشمنی عمروعاص گونه طرفیم لذا هم فرمول را خوب بلد است و هم خوب بلد است که چطور مرحله به مرحله با حرکتی شبیه مار اجرایش کند و جالبتر از همه این که این فرمول را به صورت پروتکل(قانون) در آورده اند و به شدت هم خود را ملزم به رعایت پروتکل هایشان میدانند .
این پروتکل ها چند دهد قبل لو رفته و بارها در قالب کتاب در کشورهای مختلف و از جمله ایران چاپ شده و هربار از سوی صهیونیزم چاپخانه ها شناسایی شده اند و چاپخانه با چاپ کننده و کتابهایش همه در آتش سوزی سوخته اند . اما خوشبختانه در کشور ما این پروتکل ها با قدری گشت و گذار در کتابفروشی ها میتوان پیدا کرد .
این کتاب را بخوانید تا بفهمید دنیا دست کیه .
و وقتی سر هر اتفاقی که می افته ملت هوشیار ایران میگن مرگ بر صهیونیزم دیگه نگید چه ربطی به صهیونیزم در به در داره .
خواهشا نظر نداده نری که دلخور میشم .
یا حق
کریسمس مسلمین مبارک باد
میلاد پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله بر همه آزادگان جهان مبارک باد .
مسیحیان با وجود همه تحریفاتی که در دین مسیحیت کرده اند اما حداقل ظاهر را حفظ کرده اند و مهمترین عید خود را عید کریسمس یعنی روز میلاد حضرت مسیح قرار داده اند .
اما ما به اصطلاح مسلمانان ! نه تنها روز میلاد پیامبر مهمترین عید مان نیست بلکه براحتی از کنار آن میگذریم و حتی به اندازه تولد بستگانمان هم ابراز احساسات نمیکنیم . نه جشنی نه سروری نه کیک تولد نمادینی نه تبریک میلاد به معصومی نه ذکر فضائلی و حتی دریغ از چراغانی درب منزل یا اعطای شکلات پنج تومانی .
واقعا که ما کوه احساساتیم ! خدا زیادمان کند ! ما واقعا اصل بچه مسلمانیم ! روی هرچی گبره سفید کرده ایم .