• وبلاگ : بي عينك
  • يادداشت : يادي از سروش پوربازرگان
  • نظرات : 1 خصوصي ، 13 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + علي پوربازرگان 
    سلام آقاي صديقي.
    من برادر سروشم.داشتم تو گوگل اسمشو سرچ ميکردم ببينم ميتونم يه رد پا ازش پيدا کنم که اولين لينک به وبلاگ شما خورد.
    نميدونم چي بگم.آخه من تمام لحظه ها با سروش بودم.اينهمه سال جلوي چشمام بود.ميدوني به جرات ميتونم قسم بخورم که باورم نشده سروش به رحمت خدا رفته.حس ميکنم همين ديشب بود که کنارم بود.ولي وقتي تقويمو نگاه ميکنم ميبينم الان 16 روز که سروشم نيست.
    همش حس ميکنم الان نيست، نه ديگه نيست.
    منم حس خودتو پيدا کردم.راستشو بخواي هيچوقت فکرشو نميکردم که اين اتفاق بيفته.شايد خدا مي خواست تلنگري هم به من يا بقيه زده باشه.ولي اين تلنگر باعث شده مني که تا 80 سالگي واسه خودم برنامه دقيق چيده بودم الان ناراحت باشم که چند سال ديگه زندم.دلم نميخواد بمونم.نه بخاطر اينکه برادرمو از دست دادم.ميدوني؟ به بي ارزشي و پستي اين دنيا پي بردم.همونطوري که آقاي رجبعلي خياط (ره) از دنيا با لفظ عجوزه ياد ميکردند.منم حس ميکنم درک کردم که اين دنيا هيچ نقطه جذابي نداره و فقط اومديم بارمونو ببنديمو بريم.سروش چقدر زود دست از اين عجوزه با ظاهر فريبندش کشيد.
    و واي به حال کسي که خودشو و فکرشو و وجودشو فداي اين دنياي پوچ و فاني بکنه.
    اميدوارم بتونم خودمو زود پيدا کنم تا بتونم مثل صالحين بارمو زود ببندم.و برم.
    خدا رحمتش کنه و خدا هممون رو رحمت کنه.
    اگه دوست داشتين فاتحه اي هم براي شادي روح ارواح گذشتگان و بلاخذ سروش عزيز قرائت کنيد.
    يا حق...
    علي